چرا باید با آخوندها مخالف بود و چرا “نه “ به اصلاحات

مشخصات این نوشتار
نام :
چرا باید با آخوندها مخالف بود و چرا “نه “ به اصلاحات
تاریخ انتشار :
اکتبر 4, 2018

در حدود ۵۲۰ سال پیش صفویان مذهب شیعه دوازده امامی رو بصورت رسمی به ایرانیان تحمیل کردند و متاسفانه به همان دلایلی که نیاکان ما در مقابل حمله اعراب نه تنها عکس العمل شدیدی از خود نشان ندادند بلکه با سستی و بی تفاوتی سر آغازی نامأنوس بر تاریخ ایران شدند. این سستی و بی مسئولیتی نه تنها باعث تحولات سیاسی و اجتماعی غیر قابل باوری در میهنمان شد بلکه سبب گردید تا ایرانیان ِیکتاپرست “آیین مهر” رو هم کنار گذاشته و خدای خود رو با زبان بیگانه ای پرستش و ستایش کرده ودر نهایت هم با فرهنگی عجین شوند که در تضاد کامل با اصالت اساطیری آنها باشد.

البته تا قبل از به قدرت رسیدن خاندان صفی الدین اردبیلی در ایران، چندین هزار تَن از پارسیان‌ وفادار به نیاکان خود، بپاخاسته و در مقابل ویرانگری و وحشیگری اعراب مسلمان قیام کردند ولی صد افسوس که این مبارزات و مقاومتهای آنان نتیجه دلخواه رو برای میهن نداشت که آن هم باید در جایگاهی دیگر به نقد گذاشته شود،که چرا جامعه ایرانی اهوراییِ متمدن به آن نقطه برسد که درک درستی از شرایط پیرامون خود نداشته باشد؟!.

ورود(دعوت)” محقق کِرکی” از جبل العامل لبنان به دربار صفویان باعث شد تا زمینه مناسبی برای ترویج تفکر شیعه که همان “دوستداری بدون قید و شرط و متعصبانه” از خلیفه چهارم اعراب مسلمان بود، پدید آید. به اعتقاد من این انشعابِ هدفمند در اسلام بیشتر برای ایجاد حس رقابت بین عثمانی ها و ایرانی ها بود که پیآمدش هم جنگ‌های خونباری بین این دو همسایه قدرتمند شد.از این رقابت احمقانه در مهد تمدن دنیا شاید دیگران بیشترین سود رو بردند.

طنز مضحک تاریخ هم این است که هیچکدام از این دو ملت اصالت عربی نداشته که این فرض رو به ذهن نزدیک کند که جنگ‌های ویرانگر شیعه و سنی ریشه در اختلافات عمیق خانوادگی و قبیله ای دارد.از طرف طی این سال‌ها کشورهای عربستان، عراق و سوریه( مناطقی که اکنون به این نامها شناخته می شوند) که به ترتیب محل پیداش، گسترش و تثبیت اسلام بوده اند از این خونریزی ها در امان مانده اند.

با این توصیف می تواندگفت شاهان صفوی برای اتحاد خرده فرهنگهای پارسی دست به دامان گروه بسیار کوچک و محدود از جبل العامل شدند تا قرائتی دیگر از اسلام رو رونمایی کنند . این وجه اسلام رو هم با چاشنی سنن زرتشت مخلوط کردند تا هم باعث تلطیف وحشیگری اعراب مسلمان باشند و دلِ بازماندگان مانی و اشتو زرتشت رو هم بدست بیاوردند…!!!!

با این ترفند جامعه یاغی ایرانی شهدِ اسلام تطهیر شده رو نوشید و مسخ قدرت دروغین امامان شیعه شد،تا جاییکه هیچ سوالی به ذهن‌ها خطور نکرد که چرا برای فاطمه ،تاریخ تولد ، مرگ و حتی محل دفنِ مشخصی وجود ندارد؟!!! آیا اساسا همچین شخصیتی بعنوان دخترِ واقعی محمد و خدیجه پنجاه و چهار ساله وجود خارجی داشته است؟!!!

یا علی پسر ابوالطالب چگونه به علم روز آگاه شد و چرا نتوانست از این علم برای پیشرفت جامعه خود در مکه و مدینه استفاده کند؟!! چرا گسترش تکنولوژی در زمان امویان و آن هم با الهام گرفتن از پیشرفت اروپاییان در دمشق اتفاق افتاد نه در مدینه و با حضور امامان معصوم.!!؟؟

چرا از زندگی حسن و حسین تا لحظه مرگشان که به ترتیب ۴۷ و۵۷ ساله بوده اند هیچ اثر چشمگیری که منجر به تحولی در اجتماعشان بشود وجود ندارد؟!!!.. و هزاران چرایی بنیادینی که در بنیان این مذهب بی اساس وجود دارد.!!

البته ناگفته نماند که دستگاه های تبلیغاتی صفویان به قدر غیر قابل باوری قدرتمند بودند تا جاییکه شاعران درباری مانند محتشم کاشانی و یا فیلسوفانی مانند ملاصدرا و میرداماد سر اطاعت و پیروی در مقابل آنها فرود آوردند و تمامی استعداد خود را در جهت تقویت مذهب جدید برای حاکمان مصرف کردنند.

با این پیش درآمد نه چندان کوتاه برمی گردیم به جامعه امروز ایران، جاییکه پس از ۴۸۰ سال حجم عظیم تبلیغات موثر برای تثبیت شیعه ( در هنگام آشوب ۱۳۵۷) مردم به این نتیجه رسیدند که باید به ملایان شیعه اعتماد کرد و ساختار سیاسی کشور رو بر مبنای این تفکر دگرگون کرد. در این مجال، من قصد ندارم که به چرایی و چگونگی این انتقال قدرت بپردازم ولی برای درک بهتر از اوضاع جامعه ایرانی در زمان آشوب ۵۷ همین بس که بگویم حکومت پهلوی یه پرانتز مدرن برای جامعه ایران بود بین دو عقب افتادگی پادشاهی مذهبی اولی قاجاریه و دومی حکومت ملایان مذهبی.

اما با به قدرت رسیدن شیعه لبنانی بدست یک هندی زاده کم سواد، در یک ایرانیکه سرعت رشد فرهنگی و اقتصادی آن در بی سابقه ترین برهه تاریخی بود، عملا شعار دموکراسی، مدرنیسم و ناسیالیسم رو نابود شد و اهداف بلند پهلویسم را ویران نمود.

حکومت آخوندها که با همکاری و ائتلاف نامیمون سرخ و سیاه بوجود آمده بود، خیلی زود یکه تاز بازی سیاسی شد و همه رقیبان رو با “خدعه” کنار زد و زمینه ساز یک دیکتاتوری مذهبی مرتجع رو بوجود آورد.

در مدت زمان حکومت رهبر اول آخوندها، که همراه شد با جنگ خانمانسوز هشت ساله با عراقِ مسلمان برای رسیدن به قدس.

خمینی بهترین استعدادهای ایرانی رو جلوی گلوله دشمن فرستاد و زمینه رو برای تثبیت حکومت جاهلان متعصب و بی خرد مذهبی فراهم کرد.این در حالی بود که کشوری را تحویل گرفته بود که در مسیر مناسب پیشرفت و تحول (با معیارهای علمی) قرار داشت و زمینه هر گونه استفاده بهینه از جانشینان شاه رو فراهم می دید، ولی به جای استفاده از این موقعیت تاریخی با کج فهمی، یکدنگی و عدم آگاهی اولیه به اصول سیاسی و حکومتی، تا قهقرای نابودی همه منابع ذخیره شده کشور پیش برد.

اما در دوره رهبر دوم که برطبق اصول منطق باید با توجه به کسب تجربه، بهتر از اولی عمل می شد، نه تنها هیچ پیشرفتی در مسیر مناسب اتفاق نیافتاده است بلکه با تبعیت از اصول نامیمون اولیه انقلابشان و کمک گرفتن از تکنولوژی ها نوین،سرعت قهقرایی و انهدام منابع و ذخایر کشورمان شتاب بی سابقه ای گرفته و در نهایت منجر به متلاشی شدن تمامی زیرساخت‌های لازم و ضروری صنعتی،اقتصادی و حتی اجتماعی کشورمان شده است.( نام بردن از فعالیتهای که آخوندها در این مسیر انجام داده اند مثنوی هزار من نیاز دارد که از حوصله این مقاله خارج است.)

پر واضح است با تداوم روند حکومتی ملاها طبق الگوهایی که عنوان شد نه تنها هیچ روال مثبت و مناسبی در پیشرفت و تحول همه زمینه های کشور ندارد بلکه با سرعت برق آسیایی منجر به نابودی تمامی منابع طبیعی و انسانی کشور خواهد شد.

آنها نه تنها سرمایه ها عمومی سرزمینمان را که متعلق به میهنمان است و به هیچ گروهی در هیچ زمانی تعلق ندارد بلکه استعدادهای ناب ایرانی رو هم نابود می کنند. این به آن مفهوم است که با تاثیر پذیری عموم مردم ایران از نوع تفکر و الگوهای رفتاری آخوندها ، در آینده نه چندان دور دیگر نه از استعداد ناب علمی ایرانی خبری خواهد بود و نه از رشادت‌های تاریخ ساز مردم.

این نکته محرز است که “آخوندهای نا ایرانی” با آشوبی که درکشورهای همسایه و فراتر از آن در منطقه و جهان ایجاد کرده اند، زمینه ساز یک”تنفر عمومی گسترده” را فراهم کرده اند و کمترین نتیجه آن با استمرار حکومت ملاها، آغاز جنگ‌ نظامی دیگری خواهد بود و با توجه به ساختار اجتماعی که برشمردیم دیگر هیچ ایرانی فداکار و میهن پرستی وجود نخواهد داشت تا از کشور دفاع کند و به تکه پاره شده ایرانمان منجر خواهد شد.

از این رو برای جلوگیری از بروز چنین اتفاقات تلخی نیاز به اتحاد در یک هدف بزرگ است و آن هم متلاشی کردن حکومت آخوندها تا قبل از تکه و پاره کردن میهنمان…!!!!.

اما سخن آخر در خصوص پروژه جانداز و دروغین “ اصلاحات”…!!!

برای هموطنانم که هنوز باور دارند که با این روش می توان آینده ای بهتر برای کشورمان به ارمغان بیاوریم..!!!، لازم است توضیح دهم که زمان ایجاد اصلاحات آن برهه بود که به تعبیر مخالفین شاه ایران “طاغوت ستمگر” خودش بستری برای اصلاح روش‌ها و ساختار سیاسی بوجود آورده بود، که متاسفانه با کج فهمی به اصطلاح روشنفکران به بیراهه آشوب ۵۷ منجر شد. نه در این زمان فعلی که اساسا ساختاری برای اصلاح وجود ندارد.البته و صد البته که در حال حاضر با توجه به عملکرد اصلاح‌طلبان ،تاریخ مصرف پروژهای پوچ و بی اساسشان تمام شده و محلی از اعراب ندارند .

اصلاحاتی که با بن مایه مردم سالاری دینی شروع به فعالیت کرده است حتی جواب روشنی به واضع ترین سوال نمی دهد که “چه چیز رو می خواهد اصلاح کند “…!!!! اصولا واژه “مردم سالاری دینی” یک تناقض ذاتی است که نه مفهوم مردم سالاری رو به روشنی بیان و تفسیر می کند ونه می تواند از دین که اینجا منظور اسلام است برای پیشبرد هدفش پیروی کند، چرا که ماهیت دین در اتکای به فرد گرایی است نه خرد جمعی.

واقعه غدیر خم مهم‌ترین مثال برای نقض مردم سالاری دینی است که دست بر قضاء هم مبدا پیدایش شیعه هم هست.

جمهوری اسلامی با تبعیت از رفتارهای تمامی حکومت‌های دیکتاتوری مذهبی همواره راه را برای زندگی بهتر شهروندان بسته است و البته سرانجامی مثل سایرین خواهد داشت. حکومت مذهبی ناگزیر به فروپاشی است و چه بهتر که بدست مردم آگاه ایران انجام شود نه بازیگران بیرونی.

ناجی ایرانبان

مقالات مرتبط

زنبیل خرید